اخبار فارس من افکار سنجی دانشکده انتشارات توانا فارس نوجوان

هنر و رسانه  /  سینما و تئاتر

سودای سیمرغ|شنای پروانه و غافلگیری چند باره/ فاصله موفق از سیاه‌نمایی به سبک مغزهای کوچک زنگ زده

شنای پروانه روایتی است از آنچه در زیر سقف شهر می گذرد و توانسته با زیرکی کارگردان و نویسنده از سیاه نمایی مغزهای کوچک زنگ زده فاصله بگیرد.

سودای سیمرغ|شنای پروانه و غافلگیری چند باره/ فاصله موفق از سیاه‌نمایی به سبک مغزهای کوچک زنگ زده

گروه هنر و رسانه؛ مریم اویسی: دومین روز از اکران فیلم های فجر ۳۸، با فیلمی آغاز شد که با اختلاف زیاد از سه فیلم گذشته، در مسیر رسیدن به سیمرغ قرار گرفت. شنای پروانه به کارگردانی محمد مهدی کارت داستانی اجتماعی است که توانسته با چاشنی قصه ای جذاب مخاطب را تا پایان فیلم همراه خود نگه دارد.

هاشم( امیر آقایی) و حجت (جواد عزتی) دو برادر هستند که هاشم راه گنده لاتی و هر نوع خلاف قابل تصور را در پیش گرفته و حجت با داشتن یک مغازه صافکاری اتوموبیل، مسیرش را از برادر جدا کرده است. نوع روابط این خانواده در لابلای فیلم نشان از این دارد که کارگردان قصد دارد به مخاطب القا کند که فرهنگ شکل گرفته در این بافت از جامعه، فرهنگ مرد سالار و مقید به حریم خانه و البته ناموس پرستی است.

قصه از تشویش پروانه ( طناز طباطبایی) آغاز شد. تشویشی که از نحوه چادر سر کردن و  رفتار  زن مشخص است. از همان دقایق اولیه، کارگردان در اصطلاح  سیلی محکمی به بیننده می زند و او را در سالن میخکوب می‌کند و البته هنر گریمور فیلم نمایان می شود که یک چهره متفاوت از امیرآقایی ارائه داده است. ریتم تند فیلم، دادن کدهای کوتاه از ماجرایی که خشم هاشم را برانگیخته، گریه بی‌امان پروانه و استیصال حجت همه از موضوعی خبر می دهند که به طور قطع خط اصلی داستان را شکل می‌دهد.

 

استفاده از افکت‌های صوتی، سر و صدای شکستن وسایل و غرش و جوشش هاشم مانند طوفان پیش از باران است و وقتی هاشم و حجت و پروانه در اتوموبیل می نشینند این طوفان جایش را به باران تند می دهد. جایی که مخاطب پس از آن حجم از هیاهو،  فقط صدای باران را می شنود و احساس می کند که خشم هاشم فروکش کرده اما در یک غافلگیری او پروانه را به قتل می رساند.

بیننده که هنوز متوجه کل ماجرا نشده است با خانواده هاشم همراه می شود و نوع روابط خانوادگی را درک می کند. علاقه زیاد مادر به هاشم و در مقابل محبوبیت حجت به عنوان یک فرد سالم نزد پدر در این دیالوگ ها مشخص می‌شود. مادر در قسمت های مختلف فیلم، هاشم را محافظ حریم خانه و خانواده می داند در حالی که پدر در گفتگوی دو نفره با حجت دست او را می بوسد.

هم بازی بودن مه لقا باقری و جواد عزتی به عنوان زن و شوهر توانسته ارتباط نزدیک بین آنها را نشان دهد و در همین ارتباط خانوادگی متوجه می شویم که حتی داماد خانواده نیز  دل خوشی از هاشم نداشته است. نقش پررنگ موسیقی و استفاده از سکوت، درست در زمان هایی که جنجال خانواده بالا می گیرد نیز نشان از هوشمندی کارگردان دارد.

به جا ماندن گیره سر پروانه در صندلی غرق خون اتوموبیل نیز نمادی از لطافت و ظرافت زنانه است که در پی یک خشونت مردانه در خون و خاک مدفون می شود و اگر ردپای وجود این گیره را دنبال کنیم، در سکانس های مختلف، این گیره در دستان حجت است. حجتی که خود را مدیون برادر می داند که در سال های زندانی بودنش خانواده را حفظ کرده و البته بخاطر قتل پروانه ،عذاب وجدان رهایش نمی کند.

همراه شدن با حجت و سر زدن به مکان های در پایین شهر برای یافتن ردی از مسبب این بی آبرویی و رسوایی، به خاطر قصه جذاب، نه تنها بیننده را همراه می کند بلکه کنجکاوی وی را نیز بر می انگیزد.

کارت به عنوان یک مستندساز به خوبی از تجربه اش در این پلان ها بهره برده و با استفاده از تکنیک دوربین روی دست، قسمت های رئال را در فیلمش جای داده است. نمایش این مکان ها پیش از این نیز در فیلم هایی نظیر ابد و یک روز و مغزهای کوچک زنگ زده اتفاق افتاده است اما تفاوت اصلی این فیلم در نوع بازی گرفتن از این قشر و استفاده از گریم متفاوت برای بازیگری چون پانته آ بهرام است. تا جایی که بیننده پس از گذشت دقایقی از بازی بهرام متوجه می شود که خود اوست.

حجت که پیش از این سعی کرده تا راهش را از برادرش جدا کند با رفتار اطافیان متوجه می شود که سالم ماندن و رفتار کردن در چنین محیطی ، او را به مقصودش که پیدا شدن واقعیت است، نمی رساند. در قسمتی از فیلم می گوید:با هرکی با زبون خودش حرف نزنی، فکر میکنه بلد نیستی حقتو بگیری!

سیر تغییر رفتار حجت را از ابتدا تا انتهای فیلم متوجه می شویم. در ابتدا با سادگی در مقابل خواسته پروانه که او را پیش هاشم ببرد موافقت می کند، چرا که پروانه مقصر این موضوع نیست و هاشم نیز باید این موضوع را درک کند اما با قتل پروانه توسط هاشم و در ادامه فیلم رفتار اطرافیان، درک می کند که این موضوع در بستر چنین جامعه و بافتی نتیجه ندارد و سعی می کند با رفتارهایی مشابه آنچه این قشر به آن عادت دارند، راه را برای رسیدن به حقیقت باز کند.

عنصر غافلگیری بازهم در پایان فیلم استفاده می شود و خط سیر داستان به مسیری می رود که در ذهن مخاطب نیز نمی گنجد. تصمیم حجت در سکانس آخر که حقیقت را مدفون نگه دارد و تردید او، یکی از زمان هایی است که حق قضاوت را به تماشاگر می دهد.گرچه با بر ملا شدن حقیقت ، هم ذات پنداری مخاطب با حجت و خشمی که از ظلم به او نشأت می گیرد، آن چنان حکمرانی می کند که بیننده، اجازه هر عملی را به او می دهد. اما کارگردان سعی کرد که در این پایان هم حجت را فردی نشان دهد که هنوز هم سالم ماندن و سالم زیستن برایش اولویت دارد.

نقشه حجت برای از میان برداشتن دو گنده لات محل که برای اول بودن با یکدیگر رقابت داشتند، فقط و فقط برای یک انتقام شخصی نبود. او می خواست محل زندگیش را از وجود اشراری پاک کند که کری خواندن و کوچه بستن را یک افتخار می دانند و با ساخت مشروبات الکلی و جابجایی مواد مخدر، جامعه را آسیب پذیر و ناتوان در اصلاح می کنند.

جواد عزتی به عنوان نقش اول و امیر آقایی نیز در نقش مکمل، بازی قابل قبولی ارائه دادند. هر چند طناز طباطبایی از نقش های قبلی اش فاصله نگرفته و همچنان با نقش قربانی در این فیلم نیز ایفای نقش کوتاه داشت، اما بازیگران این فیلم، توانسته بودند ارتباط قابل پذیرشی از خود برای بیننده ارائه دهند.

با وجود آنکه برخی از منتقدان، این فیلم را هم راستا با فیلم های اجتماعی دوره های قبل جشنواره فیلم فجر می دانند اما شنای پروانه روایتی است از آنچه در زیر سقف شهر می گذرد و توانسته با زیرکی کارگردان و نویسنده از سیاه نمایی مغزهای کوچک زنگ زده فاصله بگیرد.

 

انتهای پیام/

این مطلب را برای صفحه اول پیشنهاد کنید
نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط خبرگزاری فارس در وب سایت منتشر خواهد شد پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد
Captcha
لطفا پیام خود را وارد نمایید.
پیام شما با موفقیت ثبت گردید.
لطفا کد اعتبارسنجی را صحیح وارد نمایید.
مشکلی پیش آمده است. لطفا دوباره تلاش نمایید.

پر بازدید ها

    پر بحث ترین ها

      بیشترین اشتراک

        اخبار گردشگری globe
        تازه های کتاب
        اخبار کسب و کار تریبون
        همراه اول